mhi - ارتباط هوش هیجانی و رهبری چیست ؟ |رهبران و کارآفرینان، برای موفقیت ،چگونه هوش هیجانی را در محیط کسب و کار اجرا کنند ؟

ارتباط هوش هیجانی و رهبری چیست ؟ |رهبران و کارآفرینان، برای موفقیت ،چگونه هوش هیجانی را در محیط کسب و کار اجرا کنند ؟

 ایجاد فضایی برای عملکرد، نیازمند آن است که رهبران، سطح بالایی از هوش هیجانی ( توانایی مدیریت احساسات خود و دیگران ) را به اثبات برسانند. توانایی های خاصی که هوش هیجانی را شکل می دهند عبارتند از : خودآگاهی هیجانی، خود کنترلی و مهارتهای شنیداری.  تحقیق نشان می دهد، هوش هیجانی بر خلاف ضریب هوشی، در طول زمان افزایش می یابد. هوش هیجانی مجموعه ای پیچیده از مهارتها است و توسعة آن نیازمند زمان است. آموزش هوش هیجانی نباید محدود به کلاس درس باشد. یادگیری مهارتهای هوش هیجانی نیازمند تعاملات اجتماعی با دیگران است. برای تغییر توانایی های پیچیده همچون آنچه در هوش هیجانی یافت می شود، باید بین سه تا شش ماه  با حداکثر توان ممکن آموزش دید.  مزایای حاصل از توسعة هوش هیجانی بسیار عمیق و ژرف است . افراد به دانش و مهارتی جدید دست می یابند، درک عمیق تری از خودشان خواهند داشت، منطقی تر خواهند شد و شاید از همه مهم تر اینکه به نگرشی وسیع تر دست یابند. 

هوش هیجانی و رهبری

ریک لاش 

 

خلاصه ای از هوش هیجانی و رهبری

•    رهبران کارآمد، فضایی سازمانی می آفرینند که عملکرد برتر، آنان را تقویت می کنند. 
•    ایجاد فضایی برای عملکرد، نیازمند آن است که رهبران سطح بالایی از هوش هیجانی ( توانایی مدیریت احساسات خود و دیگران ) را به اثبات برسانند.
•    توسعه هوش هیجانی، نیازمند تعهدی بالا نسبت به رشد و توسعه فردی است. 

مقدمه بر هوش هیجانی و رهبری

اکثر سازمانها، پایدار نیستند و ساختار آنها به گذشته باز می گردد. حفظ انگیزه و تعهد افراد در زمان بروز تغییرات گسترده، در زمره، دشوارترین چالشهایی است که رهبران در تمامی سطوح با آنها مواجه ند. شرکتها باید در زمینه فعالیت های داخلی و خارجی خود انعطاف پذیرتر باشند. ماهیت تغییرات امروزی مؤید چالشی کلی برای تمامی کسانی است که در سمتهای رهبری، قرار دارند. برای رفع این چالشها، رهبران باید بتوانند فضایی سازمانی، خلق کنند که در آن نه تنها عملکرد، بلکه حس غرور و هدفمندی تقویت می شود. 
تحقیق نشان می دهد که بالغ بر 30 درصد کسب و کارها، ناشی از فضایی است  که یک رهبر خلق می کند ( تصورات کارمندان ازمحیط کارشان که بر توانایی آنها برای انجام دادن شغلشان تاثیر می گذارد ). بالغ بر 70 درصد، فضای سازمانی نیز ناشی از توانایی های یک رهبر است. این توانایی را می توان در مجموعه ای از مهارتها به نام « هوش هیجانی» قرار داد. 

تعریف هوش هیجانی

دانیل گلمن نویسنده کتاب پر فروش کار بر روی هوش هیجانی، آن را اینگونه تعریف می کند : « توانایی شناخت احساسات خود و دیگران برای ایجاد انگیزه در خودمان و مدیریت احساسات خودمان و ارتباطاتمان.»

توانایی های خاصی که هوش هیجانی را شکل می دهند عبارتند از : خودآگاهی هیجانی، خود کنترلی و مهارتهای شنیداری. 
برای بسیاری از رهبران، هوش هیجانی مفهومی نیست که به سادگی قابل پذیرش باشد. مطالعات نشان می دهند که هوش هیجانی دارای تاثیری واقعی بر نتایج کاری است و بهره وری را دو برابر و حتی سه برابر می سازد. مثلاً در تحقیقی که در صنعت بیمه  انجام شد، موفق ترین شرکتها ( بر اساس نتایج مالی و توسعه )، دارای مدیران عاملی بودند که از هوش هیجانی بسیار بالایی برخوردار بودند. در مقام قیاس، مدیران عامل شرکتهایی که دارای نتایجی متوسط بودند، از هوش هیجانی پایینی برخورداربودند. به نظر می رسد تفاوت در فضایی است که برای کسانی خلق شده که در این شرکتها کار می کنند یعنی مدیران عامل دارای هوش هیجانی بالا یک محیط کاری را خلق می کنند که افراد می توانند در آن به بهترین شکل ممکن کار کنند. 

در تحقیقی دیگر، میزان فروش نمایندگان فروش دارای توانایی های بالای هوش هیجانی، دو برابر بیشتر از بقیه بود. همین تحقیق نشان می دهد، هوش هیجانی بر خلاف ضریب هوشی، در طول زمان افزایش می یابد. کلید چنین پیشرفتی، رویکرد توسعه ای مورد استفاده است. 

توسعه هوش هیجانی و ارتباط آن با رهبری

هوش هیجانی مجموعه ای پیچیده از مهارتها است و توسعه آن نیازمند زمان است.

در توسعه هوش هیجانی، شش عامل اصلی وجود دارند :

1 •    سنجش میزان آمادگی
2 •    ایجاد انگیزه
3 •    انجام دادن تغییرات جهت دار
4 •    تعیین اهداف قابل حصول
5 •    ترغیب اقدامات عملی و ایجاد حمایت
6  •    تهیه الگوها و مدلها

1 . سنجش میزان آمادگی برای توسعه هوش هیجانی:

بسیاری از سازمانها توجه کمی به این موضوع دارند که آیا کسی که برای آموزش اعزام می کنند، آمادگی یادگیری و تغییر را دارد یا خیر. غالباً، تنها 20 درصد افراد یک گروه، خود را مقید، به تغییر شخصی و فردی درطول زمان می دانند. در عمل، افراد تنها آنچه را  خودشان تمایل دارند و در زمانی که دوست دارند، یاد می گیرند. یادگیری نیازمند علاقه، انگیزه و سرمایه گذاری احساسی در چنین فرآیندی است. 
بازخوردهای به دست آمده مؤید آن هستند که توانایی های هوش هیجانی همانند یک چرخه 360 درجه ای هستند که به افراد کمک می کنند، آنچه را  نمی دانند یاد بگیرند و شکاف میان وضعی فعلی و آینده را پر کنند. 

2 . ایجاد  انگیزه  برای توسعه هوش هیجانی :

الزاماً، افراد می خواهند بدانند، یک کار « چه نفعی برای آنان دارد؟ » آنها زمانی انگیزه پیدا می کنند که یادگیری، منطبق با ارزشها، الهامات و اهداف آنان باشد. اهداف فردی و حرفه ای جزء عوامل اصلی هستند. تغییرات معنادار و مستمر، زمانی رخ می دهند که کارکنان در وهله نخست، ارزشها، اهداف و نیازهای حرفه ای خود را مشخص کرده باشند. افراد زمانی اقدام به توسعه هوش هیجانی خویش می کنند که اهدافشان به لحاظ فردی معنادار باشند. اگرچه همه شش عامل ذکر شده اهمیت دارند اما انگیزه اهمیت خاصی دارد و نیازمند زمان و توجه ویژه است. 

3 . انجام دادن تغییرات جهت دار برای توسعه هوش هیجانی :

یادگیری هوش هیجانی موضوعی کاملاً فردی است و هنوز هم اکثر آموزشهای ارایه شده در سازمانها، به صورت « یک نوع آموزش برای همه » هستند. تعهد به یادگیری ( سرمایه گذاری احساسی ) فرصت بیشتری برای کنترل روش فضای یادگیری در اختیار افراد قرار می دهد. برای حمایت از این روند، تعیین « سبک یادگیری » افراد و سپس طراحی برنامه های سازگار با این روند، اهمیت فراوانی دارد. 
آموزش هوش هیجانی نباید محدود به کلاس درس باشد. یادگیری مهارتهای هوش هیجانی نیازمند تعاملات اجتماعی با دیگران است. بردن شرکت کنندگان به محیط خارج از کلاس درس، آنها را در موقعیت های واقعی قرار می دهد تا نیازمندیها و  مهارتهای خود کنترلی و شنوایی خود را تقویت کنند، این روشی، بسیار کارآمد برای دستیابی به تعهد و کسب دانشی جدید است، بکارگیری، این شیوه، به دانش آموختگان بستگی دارد نه مدرسان. 

4 . تعیین اهداف قابل حصول برای توسعه هوش هیجانی :

غالباً، افراد اهدافی را تعیین می کنند که بسیار بزرگ و گسترده هستند. در حالی که هدف مطلوب آنان خارج از این محدوده نیست، اما ممکن است فرد نداند، چگونه می تواند به چنین هدفی دست پیدا کند. اهداف باید مشخص باشند. هدف، دستیابی به سطوح، بالاتر از احساسات را تجسم کنید. در نگاه نخست، بسیاری آن را کاری بس دشوار می دانند و واقعاً نمی دانند باید از کجا شروع کنند. 
در توسعه احساسات، این هدف ممکن است شامل گفتگو با افراد در طول یک هفته باشد. ممکن است، هدف انعکاس آنچه  شنیده اید و بررسی ادراکات شما باشد. حتی موفقیت های کوچک هم می توانند باعث اعتماد به نفس شوند. 

5 . ترغیب اقدامات عملی و ایجاد حمایت برای توسعه هوش هیجانی :

برخی  بر این باورند که تغییرات رفتاری در هوش هیجانی، پس از یک برنامه یک، دو یا سه روزه رخ می دهد. این سخن، کمی بلندپروازانه به نظر می رسد. 
هم یک موسیقیدان خوب و هم یک گلف باز خوب نیازمند تمرین هستند. یک سخنران خوب هم نیازمند تمرین است. همین موضوع در قبال تغییرات رفتاری نیز مصداق دارد، هر چند این موضوع غالباً در برنامه های آموزشی نادیده گرفته می شود. در حالیکه، این امر نیازمند توجه  است. 
برای تغییر توانایی های پیچیده همچون آنچه درهوش هیجانی یافت می شود، باید بین سه تا شش ماه  با حداکثر توان ممکن آموزش دید. 

6 . تهیه الگوها و مدلها برای توسعه هوش هیجانی :

مهم است به خاطر داشته باشیم افرادی که آموزش می دهند باید خودشان رفتارهایی را بروز دهند که تمایل دارند از دیگران ببینند. هیچ چیزی بیش از این باعث نابودی انگیزه افراد نمی شود که از آنها بخواهیم به شکل خاصی رفتار کنند در حالی که خودمان چنین رفتاری را بروز نمی دهیم. 
افراد تمایل دارند تا به الگوسازی از رفتار کسانی بپردازند که جایگاه بالاتری در سازمان دارند، حال این رفتارها مثبت باشند یا منفی. رهبران نیازمند سطحی از خودآگاهی و مهارت در زمینه ترغیب دیگران هستند و باید صلاحیت و قابل اطمینان بودن خود را به اثبات برسانند. 

برخی سازمانها که از هوش هیجانی در قبال رهبری خود بهره برده اند عبارتند از :

•    در شرکت جانسون و جانسون ، تمامی بیست توانایی هوش هیجانی در میان مدیران ارشد، قوی تر، از مدیران میانی بود. 

•    در بخش بین المللی شرکت زیمنس  آلمان،  چهار توانایی هوش هیجانی، مشخصه رهبران برجسته اي بود  که رشد درآمد و سود حاصل از فروش آنها باعث شده که عملکرد آنها در 15 درصد بالایی این شرکت قرار بگیرد. آنها، در دستیابی به نتایج، اقدامات، همکاری، کار تیمی و رهبری تیمها قوی تر از سایرین بودند. باید نوجه داشت، فقط توانایی فنی یا توانایی شناختی، مشخصه ، این رهبران برجسته نبوده است. 

•    به عنوان بخشی از برنامه کمک به بودجه دفاعی و خدمات حسابرسی و ...، برخی دولتها،  در حال تربیت رهبرانی برای آینده است که یک ساختار سازمانی جدید تدوین کنند، و بتوانند، هزینه ها را کاهش دهند و به سراغ فناوریهای نوین بروند. این برنامه که توسعه توانایی هایی برای موفقیت رهبران ( توسعه هوش هیجانی ) نام دارد، پیشنهاد شده،  برای  مدیران میانی برگزار شود. در این برنامه توجه خاصی به هوش هیجانی معطوف شده است.

تحولی فردی برای توسعه هوش هیجانی : 

هوش هیجانی از طریق انعکاس تجارب، یادگیری درباره توانایی های فردی و تمرین رفتارهای جدید توسعه می یابد. یک نکته کلیدی آن است که توسعه هوش هیجانی تحولی چند مرحله ای است. همانند داستانهای بزرگ درباره تحولات فردی، باید کار را از نقطه ای نامعلوم آغاز کرد، در جاده ای از آزمونها و خطاها گام برداشت، بزرگ ترین نقاط ضعف خود را شناخت و سرانجام خود را متحول نمود. 

مزایای حاصل از توسعه هوش هیجانی بسیار عمیق و ژرف است . افراد به دانش و مهارتی جدید دست مییاب ند، درک عمیق تری از خودشان خواهند داشت، منطقی تر خواهند شد و شاید از همه مهم تر اینکه به نگرشی وسیع تر دست یابند. 
افرادی که هوش هیجانی خود را توسعه داده اند، تمرکز بیشتری بر جامعه دارند نه بر خودشان. آنها کمتر نگران نیازهای خودشان و بیشتر نگران شرایط دیگران برای نیل به موفقیت هستند. آنها سعی می کنند ایجاد تغییر و تحول در سازمانها و جوامع خود را تسریع کنند. آنها از ترس کمتر و امید بیشتری برخوردارند و تمایل دارند تا مسئولیت بیشتری را عهده دار شوند. 

چگونه هوش هیجانی را در محیط کسب و کار عملی کنیم ؟

•    کارتان را با ترسیم تصویری روشن از « ایده آل خودتان » آغاز كنيد.

مهم ترین ارزشهای شما چه هستند؟

شما نگران چه هستید؟

دوست دارید چه کاری انجام دهید؟

 کمک و مشارکت منحصر به فرد شما چیست؟ 

•    از دیگران بازخورد بگیرید.

آنها چه نظری درباره شما دارند؟

ببینید رفتار شما چه تأثیری بر دیگران دارد. آیا شکافی میان ایده آل شما و شیوه کاری شما وجود دارد؟

•    یک هدف توسعه فردی را انتخاب کنید که برای شما معنا دارد، آن را عملی کنید.

به خاطر داشته باشید که گاهی اوقات یک تغییر کوچک می تواند تاثیری بزرگ به همراه داشته باشد.

•    تحولتان يعني حرکتی را که مجبور هستید برای یادگیری انجام دهید و به عنوان یک فرد و یک رهبر رشد کنید ، خوب بشناسید.


•    فردی را برای کمک بیابید ، کسی که خودش هم چنین تحولی را تجربه کرده و می  تواند دیدگاه های خوبی در اختیار شما قرار دهد و نقشه راهی را که

می خواهید بپیمایید  برای شما ترسیم کند. 

•    توجه بیشتری به یادگیری مبذول دارید. اگر تاکنون شکست نخورده اید، چیزی نیاموخته اید.

نتیجه گیری در خصوص رهبری و هوش هیجانی :

در زمان تغییرات سریع، رهبران باید دارای مهارتها و دانشی باشند که فضا را برای عملکردی برجسته فراهم می سازد. هوش هیجانی، مبنایی است که رهبری سازمانی مبتنی بر آن است.

توسعه هوش هیجانی به تعهد فردی، نسبت به رشد و توسعه بلند مدت بستگی دارد. این تحولی ارزشمند است که نه تنها شما

بلکه سازمانتان و جامعه ای را که در آن کار و زندگی می کنید  متحول خواهد ساخت. 

برای اطلاعات بیشتر به مقالات ذیل مراجعه نمایید :

1 .  چگونه مدیران و کارافرینان می توانند رهبران موفقی باشند ؟ | راهنمای کاربردی برای رهبری موفق

2 .  رهبری چیست ؟ مدیران چگونه می توانند رهبران کارآمدی شوند ؟ | راهکارهای عملی ، برای موفقیت رهبر در کسب و کار

3 . هشت کلید طلایی برای رهبری در کسب وکار | چرا رهبران، پس از اقدام، سئوال می کنند |درسهایی از بیل گیتس |گزیده هایی از مدیریت اثربخش

4 .  از رهبری در مدیریت چه می دانید ؟ بخش اول شامل ماهیت و تبیین هدف

5 . رهبران مدیریتی چگونه از شکستها درس می گیرند ؟

کتب در زمینه هوش هیجانی :

«هوش هیجانی در محیط کار»، کری کرنیس  و دانیل گلمن، 2001
«کار بر روی هوش هیجانی»، دانیل گلمن، 
«رهبری اولیه: درک قدرت هوش هیجانی»، دانیل گلمن، ریچارد بویاتزیس  و آنی مک-کی ، 2002

وب سایت در زمینه هوش هیجانی :

www.haygroup.com : این سایت شامل مراجع متعددی در مورد هوش هیجانی و دیگر توانایی های مرتبط با این موضوع است. 
www.eiconsortiun.org : این سایت امکان دستیابی به آخرین تحقیقات و مراجع درباره هوش هیجانی در جهان را فراهم می آورد. 

یک جمله، یک زندگی :

« در فضای جدید و پر چالش کسب و کارهای امروزی، واقعیتهای انسانی بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارند.» دانیل گلمن 


« به ندرت در جهان فرصتی پیش می آید که این موضوع بررسی شود که شرایط کسب و کار پس از ورود زنان به بازار کار چگونه بوده است.» ادیت جانسون 
 

نظرات
دیدگاه ارسال کنید